unbreakable lotus
اینجا خانه ی امن دخترکی است که از زندگی می نویسد...
درباره وبلاگ


روزمره نوشت



نويسندگان
سما

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 12 / 11 / 1394برچسب:, :: 9:42 PM :: نويسنده : سما

 هیچ وقت نشده ناراحت باشم و از ناراحتی سالم بیام بیرون. ایندفعه اما پوستم کنده شد. نمی دونم چه ویروسی بود لعنتی که هیچ نقطه ی سالمی توی بدنم نذاشت. سردرد و سرگیجهو حالت تهوع و اسهال و استفراغ و پادرد و کمردرد و تب شدید و سرفه! اینقدر حالم بد بود که حتی چیزی نمی تونستم بخورم فقط دلم می خواست بخوابم و هیچی نفهمم. یک هفته همینجوری گذشت تا بالاخره شبی که زیر سرم بودم کمی حالم بهتر شد. سسرم بعدی هم از بس سوراخ سوراخ شده بودم عطاشو به لقاش بخشیدم.

زندگی م خیلی خالیه. هیچی توش نیس. عادتمه. یاد نگرفتم از لذت های زودگذر بگذرم واسه رسیدن به چیزهای بزرگ تر. عجولم و صبر ندارم. ولی باید آروم بگیرم و صبور باشم. یکمی کار کنم، ازین سردرگمی بیام بیرون. واقعا صبر ندارم... ححتی گاهی واسه خوندن چندصفحه از جزوه ی درسی م صبر ندارم.

بعد از مدتها ایستادم جلو آینه و دستی به صورتم کشیدم. همون خط مشکی پررنگ و درشت که همیشه آرزو داشتم یاد بگیرم بدون چندین بار پاک کردنش بکشم. با لوازم ارایشم بازی کردم و حسابی سرگرم شدم. امشب ازینکه چشم و ابرو مشکی هستم حسابی مسرور شدم و کیف کردم. ولی سیر نشدم. رفتم بیرون و دوباره لاک و رژلب خریدم. باز سیر نشدم! رسیدم خونه و دوباره افتادم به جون صورتم.... بله... ااینجوریه که من هرگز سیرمونی ندارم بخصوص اگر یک هفته مریض بوده باشم!

این دلخوشیا رو ازم نگیر خدا!!



نظرات شما عزیزان:

بانوی سپید
ساعت4:59---24 بهمن 1394
چی شده؟!!!
پاسخ: نمی دونم شنیدی یا نه. تو یه شهرایی آنفولانزا اومده بود و یه تعدادی رو هم کشت. منم گرفتم و تا یه هفته نمی دونستم انفولانزاست ولی به طور عجیبی جون سالم بدر بردم.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: