unbreakable lotus
اینجا خانه ی امن دخترکی است که از زندگی می نویسد...
درباره وبلاگ


روزمره نوشت



Alternative content


نويسندگان
سما

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
یک شنبه 28 / 3 / 1395برچسب:, :: 9:35 AM :: نويسنده : سما

 اومدم یه خونه تونی بکنم ولی دلم نیومد ننویسم. می دونم هنوزم دوستانی دارم که اینجا رو چک می کنن.

حدود دوماه یا بیشتر ننوشتم. ولی در طول این مدت اتفاقات خوبی افتاد. این اتفاق خوب شاغل شدن توی شرکتی بود که صمیمی ترین دوستم بهم پیشنهاد داد و خودش هم اونجا کار می کنه و الان همکار هستیم. آره... من و مولود الان همکار هستیم. من حسابدار یه شرکت بازرگانی وابسته به گمرک شدم و اولش با دو دلی رفتم سمتش چون فکر می کردم شاید این نوع کارها بدرد من نخوره و زود خسته بشم. ولی الان بعد از گذشت دو ماه راضی هستم و حتی واسه درآمد بیشتر برنامه های دیگه ای دارم چون واقعا بیشتر از این نمیشه دست روی دست گذاشت به امید پیش اومدن شرایط مطلوب و موردنظرم!

هر روز از صبح تا 3.5 عصر سر کار هستم و وقتی میام خونه دیه نا ندارم، ولی کسی که از نداشتن هیچ چیزی توی زندگی ش خسته شده از خستگی جسم از پا درنمیاد و حتی لذت می بره! هرچند برای کارهای روزمره هم دیگه وقت کم میارم ولی این مجبورم می کنه منظم تر باشم و برنامه ریزی داشته باشم.

در کل همه چیز خوبه و دیگه مثل سال های قبل آشفته و سردرگم نیستم. دیگه ناامید نیستم و همون سمای بچی هستم که از یاد گرفتن و تجربه کردن چیزهای جدید سیر نمیشه و هر شب با تصور رسیدن به آرزوهاش خوابش می بره. خبری از بی خوابی نیست... خبری از بی اشتهایی نیست... خبری از چنگ زدن به هرچیز و هرکسی از سر تنهایی نیست! لحظات تنهایی م پر از طرح ها و نقشه ها و فکرهای رنگیه! پر از جنب و جوش افکارم واسه رسیدن به خواسته هاست!

آره حالم خوبه و یکی یکی مشکلات رو حل می کنم و یه شکل خوشگل جدید بهشون میدم و می ذارمشون کنار و هر از گاهی بهشون نگاه می کنم تا یادم بیاد چه چیزایی منو بزرگ کردن و چه چیزایی ازشون یاد گرفتم! دیگه نمی ترسم و خودمو نمی بازم. شاید بشه گفت توی بهترین حالت از شخصیت خودم قرار دارم. اون چیزی که باید می شدم.

شاید گفتن این جمله از من بعید باشه. ولی خدا رو شکر...

 

چند ساعت پیش این آهنگ خیلی قشنگ از آلبوم جدید کریستینا بیرون اومد و چقدر به حال و هوای درونم شباهت داره. مثل همیشه از عشق و امید و آینده ی خوب می خونه و روحمو ازم می گیره...

 

Waiting for the change to set us free

waiting for the day that you can be you and I can be me

waiting for hope to come around

waiting for the day that hate is lost and love is found...

waiting for the change... waiting for the change...

 
پنج شنبه 6 / 3 / 1395برچسب:, :: 9:16 PM :: نويسنده : سما

 امشب وقتی با بچه ها تو کافه نشسته بودیم و یهو توسط پسری به اسم آرش سورپرایز شدیم که تازگیا با نیلوفر آشنا شده بود و گل رز بدست به نیلو نزدیک شد تمام وجودم گلبارون شد! چقدر با اشتیاق به نیلو نزدیک شد... با چه افتخاری گل رو تقدیمش کرد درحالیکه ما چند نفر هیجان زده شده بودیم!

چقدر خوبه که هنوز به عشق بی اعتماد نشدم... کاش همه آرش ها همیشه اینقدر عاشق باشن... کاش همه چیز به اندازه اون گل طراوت داشته باشه... کاش همیشه همینقدر با اشتیاق برای نزدیک شدن به هم قدم برداریم و من همیشه وجودم گل بارون بشه.

 
شنبه 4 / 3 / 1395برچسب:, :: 8:35 PM :: نويسنده : سما

 پایه و اساس هر رابطه ای صحبت وگفتگوئه. دوستی با گفتگو شروع میشه و با گفتگو ادامه پیدا می کنه. اگر صحبت کردن با کسی براتون جالب نیست، فقط بخاطر اینکه حوصله تون سر رفته و کسی دیگه دور و برتون نیست باهاش به کافه نرین... باهاش چت نکنین... دور دور نرین! شاید یکی خیلی بیشتر از شما با حرف زدن خودشو پیدا کنه. شاید یکی دوستی رو توی صحبت های لذت بخش ببینه. این نهایت بی ادبیه که خیلی واضح نشون بدی حوصله حرفاشو نداری! آخه مگه مجبورتون کردن؟؟؟؟

لعنت به من...