unbreakable lotus
اینجا خانه ی امن دخترکی است که از زندگی می نویسد...
درباره وبلاگ


روزمره نوشت



نويسندگان
سما

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
سه شنبه 27 / 10 / 1394برچسب:, :: 2:40 AM :: نويسنده : سما

 انتظار داشتم این پست خبر شادی و خوشحالی و تعریف از فضای خوش عروسی و ... باشه. ولی نیست! هرچند خوش گذشت و تموم شد و رفت. ولی حواشی بعدش...

حتی حال ندارم مسائل رو حلاجی کنم. ولی این دو روز آخر دقیقه ای بدون بحث و گله نداشتیم. همیشه یه دیوونه یه سنگی می ندازه تو چاه صدتا عاقل نمی تونن درش بیارن. حالا فکر کن تعداد دیوونه ها از یک نفر بیشتر باشه.

همیشه تو هر فامیلی یه عده هستن که گند می زنن به همه چی! دلم خیلی گرفته و به هرکس مسیج دادم این وقت شب جواب نداد. کاسه کوزه ها سر من و پسرعمه ی بیچاره م خراب شده که توی گروه خصوصی مون درمورد یه آدم بی ادب بی شعور از فامیل داماد حرف زدیم. البته من بیشتر شنونده بودم. ولی درد داره که خواهرت اون غریبه رو بذاره تو اولویت و بگه دارین زندگی دو روزه ی منو خراب می کنین!! نمی دونم چرا اینقدر نفهمیده که گروه خصوصی ما ربطی به شوهرش نداره و اون حق نداشته حرفای ما رو بخونه. ولی کاسه کوزه ها سر ما خراب شد و مامانم از همه بی عقل تر به خواهرم گفت اشکالی نداره، حسودی می کنه!!!

امشب اشک منو دراوردن با این اظهار نظر جالبشون. دلم واسه خودم سوخت که با زانوی داغونم فقط بخاطر اینکه هیییچ کس از فامیل ما تو پیست رقص نبود تماااام شب رو رقصیدم تا حس نکنه تنهاست و کسی از فامیل ما براش مجلس رو گرم نمی کنه. دلم واسه خودم سوخت که موقع چیدن جهازش توی خونه ش جلوی خونواده شوهرش صداشو برام بالا برد ولی من دم نزدم که شأن و شخصیت خونواده مو حفظ کنم و بحث نکنم. دلم واسه رضا سوخت که چون اون بی شعور گفته بود فامیل عروس گدا هستن و ما بیشتر کادو دادیم به عنوان شاباش چک داد به خانوم که اون احمق رو روسیاه کنه. چقدر بچگونه! حتی خجالت می کشم تعریف کنم!! ااونوقت چون توی گروه خصوصی مون گفتیم که یارو شعور نداره و بی خبر هم بودیم که آقای داماد مسیجای خواهرمو می خونه باید زنگ بزنن به اون بنده خدا و سرش داد و بیداد کنن و به منم بگن حسود!!!

حسودی به چی آخه؟ به چی؟؟؟؟ به  شوهر کردنش؟؟؟ تاحالا کجای زندگی ش از من جلوتر بوده؟ کی به خودش زحمت داده چهار قرون پول دربیاره؟ کی وقتی بهش زور گفتن از حق خودش دفاع کرده؟ کی تو زندگی ش جز الافی و گردش و خاله بازی های فامیلی هدفی داشته؟ تاحالا چندتا کتاب تو عمرش خونده و تموم کرده؟ از کی تاحالا ماهانه دوس پسر عوض کردن به نیت پیدا کردن شوهر شده هنر و افتخار؟؟؟

چرا باید اینقد منو عاصی کنن که درمورد خواهر خودم اینجوری حرف بزنم؟؟ چقدر دردناکه که اعتراف کنم مامانم شعورش پایینه!!! چقدر دردناکه که خواهرم یه آدم بی ارزش رو تو اولویت می ذاره و میگه شما دارین زندگی دو روزه ی منو خراب می کنین در صورتیکه که به چشمش نمیاد فامیل شوهرش به ما گفتن بدبخت و گدا!!!!

وای خدایااا خودت امشب رو بخیر بگذرون که دارم دیوونه میشم. 



نظرات شما عزیزان:

بانوی سپید
ساعت4:58---24 بهمن 1394

چه بد که عروسی از دماغت در اومد ولی عکسایی که توی اینستا گرامت گذاشته بودی خیلی قشنگ بود حالا بازم تو تلگرام برام عکس بفرست ببینمت خوشگل خانم...
این نیز بگذرد... ولی همیشه یادت باشه اسم زن ها به فضولی در رفته مردها تا مدت ها حسابی تو گوشی و دنیای زنشون فضولی می کنن تا روزی که مطمئن بشن از همه زوایاش باخبرشدن پس حواست باشه که هر چی خواهرت می تونه بخونه احتمالاً قبلش شوهرش می خونه
پاسخ: زیاد عکس نگرفتم عزیزم. فقط همین چندتایی که دیدی. یعنی نشد. آرایش و موهامو هم دوست نداشتم واسه همین از نزدیک عکس نگرفتم. کلا تجربه کردم که کمتر کسی وقتی ازدواج می کنه رازهای اطرافیانشو به همسرش نمیگه واسه همین وقتی کسی ازدواج می کنه دیگه تا اونجایی که مجبور نشم نه حرف خصوصی بهش می زنم نه مسیج خصوصی میدم. همین یک بار هم حواسم نبود. کم پیش میاد ازین اشتباها کنم.



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: